فایدیم

حرف

فایدیم

حرف

قطعه

...و گویی چشمانش شعله‌های آتش بودند

که تا صبحگاه با من پرواز می‌کردند

و من درنیافتم

این چشمان عجیب رنگ چه‌اند

 

و همه‌چیز در پیرامونم لرزید و نغمه سر داد

و من درنیافتم که تو دوست بودی یا دشمن

و زمستان بود یا تابستان..

 

        آنا آخماتوا - ۱۹۵۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد