یادت بیاید که دنیا زیباست
که زندگی سرشار از ناگفته هاست
که عبور سخت است هم برای من هم برای تو
که بودن ماندنی ست هم برای خاک هم برای باد
که بیداری دشوار است
یادت بیاید که زیبایی .. که دارایی .. که انسانی
که پروانه ها در خطرند و دریاها رو به دریاچه
آب اگر ساکن باشد میگندد
زندگی اگر دشوار نباشد میپوسد
آزادی اگر در بند نباشد میریزد
یادت باشد که کسی هست
آنسوی ستاره ها .. اینسوی درختها .. در امتداد تو
آنقدر زیبا و بزرگ که گویی دیگر هیچ نیست جز او
آنقدر که میفهمی ذره ای ... دانه ای ... کودکی
آنقدر که میگویند شادابی
میخواهم یادت بیاید که من هستم .. که تو هستی
که زندگی زیباست .. اگر من باشم .. اگر تو بخندی
یادت بیاید که رسیدن سخت است - روزها سخت تر و ثانیه ها ...
یادت بیاید که میتوان با هم بود که میتوان باهم ماند
که با هم ستاره شد
![]() |
ویژگی های خاص هنر او ، می تواند ریشه در این موضوع داشته باشد . استفاده دوباره از یک اسم آن هم بدین شکل رسم غیر عادی نبود. از نام "وین سنت" بارها در خانواده ونگوگ استفاده می شد. نام پدربزرگش هم وین سنت ونگوگ بود (1874-1789). وین سنت پدربزرگ ،مدرک خود را در رشته الهیات از دانشگاه " لیدن " در سال 1811 میلادی گرفت . او شش پسر داشت که نام یکی از آنها هم "وین سنت " بود . سه پسرش فروشنده هنری بودند . وین سنت پدربزرگ بعد از عموی پدرش وین سنت ونگوگ (1802-1729) که تندیس گری موفق بود ، نامگذاری شده بود .
هنر و دین ، دو حرفه ای بودند که خانواده ونگوگ به آن گرایش داشتند .
چهارسال پس از تولد وین سنت ، برادرش تئو در اول ماه می 1857 میلادی متولد شد . او برادر دیگری به اسم "کور" و سه خواهر به نام های "الیزابت" ، "آنا" و "ویل" داشت. او در کودکی استعداد هنری آشکاری از خود بروز نمی داد و فردی کم حرف ، احساساتی و متفکر بود و اعتماد به نفس هم نداشت .
![]() |
او در محیط مذهبی و سخت گیرانه ای بزرگ شد. یک بار مادربزرگش او را به شدت تنبیه کرد.
وین سنت شدیداً به برادر کوچکش ، تئو، دلبستگی داشت. تئو نقشی محوری در زندگی وین سنت داشت و مکرراً از او حمایت مالی می کرد. دوستی دیرپای آن ها در نامه هایی که از اوت 1872 به بعد با هم رد و بدل می کردند مستند هستند . این نامه ها در سال 1914 برای اطلاع عموم به چاپ رسیدند.
وین سنت ونگوگ در سال 1860 به مدرسه دهکده زوندرت که دویست دانش آموز ، یک معلم و یک کلیسا داشت ، رفت از سال 1861 تا 1864 او و خواهرش "آنا" در خانه با معلم درس خواندند. او در اول اکتبر 1864 از خانواده اش جدا شد و به دبستان شبانه روزی در "زونبرگ" هلند رفت که از خانه شان 20 مایل فاصله داشت. او از ترک خانه و خانواده اش بسیار ناراحت و دلتنگ بود و این موضوع را حتی در بزرگسالی نیز یادآور شد. در 15 سپتامبر 1866 به مدرسه راهنمایی واقع در "تیلبرگ" هلند رفت . " کنستانتین هیوسمانس" که هنرمندی حرفه ای بود در پاریس موفقیت بی چون و چرایی به دست آورده بود به ونگوگ در مدرسه ، اصول و مبانی نقاشی را آموخت. درماه مارس 1868 ، ونگوگ به طور غیر منتظره ای ترک تحصیل کرد و به خانه بازگشت . عقیده او در مورد سال های ابتدایی زندگی اش این بود:" دوران جوانی من دلگیر، بی روح، غم انگیز و پوچ بود..."
![]() |
وین سنت ونگوگ در سالهای 1873-1869 به عنوان فروشنده در زمینه هنر کارکرد . سپس تا سال 1876 در لندن و پاریس به کار مشغول شد اما به دلیل رفتار نامناسب با مشتریان ، اخراج شد . ونگوگ به عنوان دستیار کشیش به انگلستان رفت و سپس در دانشگاه آمستردام ، در رشته الهیات به تحصیل پرداخت اما پس از یکسال ترک تحصیل کرد . او تصمیم گرفت راه پدرش را انتخاب کند ، بنابراین در بلژیک به عنوان مبلغ مشغول به کار شد اما پس از یکسال به دلیل تعصب شدید و از خودگذشتگی نامتعارفش در برابر فقر ، او را از کار برکنار کردند . در سالهای 1880و1881 به مدت شش ماه در بروکسل و در دانشکده هنر رویال به تحصیل پرداخت .
ونگوگ در تابستان 1881 به یکی از خویشاوندانش به نام " کی وس " که زنی بیوه بود علاقمند شد ، اما تقاضای ازدواجش رد شد . پدر ونگوگ که کشیشی مخلص بود وقتی فهمید پسرش به یکی از خویشاوندانش علاقمند شده و از عقاید مذهبی اش منحرف شده است با او شدیدا جرو بحث کرد که این امر باعث قطع طولانی مدت رابطه پدر و پسر شد. در پاییز 1884 ، "مارگت"، دختر همسایه که ده سال بزرگتر از وین سنت بود و دایماً در فعالیت های هنری او را همراهی می کرد، به وین سنت علاقمند شد. این علاقه دو طرفه بود اما شور و اشتیاق وین سنت کمتر از مارگت بود . آن دو موافقت کردند که با هم ازدواج کنند اما با مخالفت هر دو خانواده روبرو شدند. مارگت سعی کرد خود را با "استریکنین" بکشد اما وین سنت او را سریعاً به بیمارستان رساند . شکست در عشق و نیز مرگ پدر ونگوگ در 26 مارس 1885 باعت افسردگی وی شد. در آن زمان ونگوگ، اولین اثر مهم و اصلی خود را به پایان رساند .
![]() |
او در سپتامبر 1885 ، متهم به داشتن روابط نامشروع با یکی از مدل هایش که دختری جوان بود ، شد .
کلیسای محلی او را طرد کرد . او به شهر " آنت ورپ " ( در شمال بلژیک) نقل مکان کرد . در ژانویه 1886 در مدرسه آنت ورپ نام نویسی کرد و در زمینه تئوری رنگها و نقاشی به تحصیل پرداخت . در مدتی که ونگوگ دور از خانه بود ، مادر و خواهرش نیز نقل مکان کردند . آنها تقریبا تمام نقاشی های ونگوگ را در محل سکونت قبلی خود جا گذاشتند . که 70 نقاشی او توسط سمساری فروخته شد و بقیه آنها سوزانده شدند .
ونگوگ از ماه مارس 1886 تا فوریه 1888 در پاریس زندگی کرد و در آنجا نقاشان سبک امپرسیونیستی زیادی را ملاقات کرد که می توان به کلودمونه ، پیراگوست دو نوار ، ادگاردگا ، ژرژ سورا ، کامیل پیسارو و ... اشاره کرد .
سبک کار امپرسیونیست ها باعث شد که ونگوگ در روش خود تغییراتی بدهد . در دورانی که در پاریس بود ، از رنگهای روشن تر و براق تر در ترکیب رنگهای کارهایش استفاده کرد . او همچنین از رنگهای مکمل در مجاورت هم استفاده کرد که باعث ایجاد تاثیرات زمینی چشمگیری در کارهایش شد .
![]() |
او در جایی نوشت :" من می خواهم از رنگ هایی استفاده کنم که مکمل یکدیگر باشند این کار باعث درخشش بی نظیر رنگ ها می شود و رنگ ها همدیگر را مانند زن و مرد کامل می کنند."
ونگوگ همچنین از ایده پوانتیلیسم ( سبک گذاشتن نقطه های رنگین روی زمینه سفید ) تأثیر پذیرفت اما روش و تکنیک خودش را پرورش داد . روش او شامل ضربات قوی تر قلم نقاشی، ترکیب بندی دقیق و آرایش رنگ مخصوص به خودش یعنی استفاده از رنگ های مکمل بود.
در دو سالی که در پاریس بود ، دویست نقاشی رنگ روغن از او به جای ماند .
ونگوگ در فوریه 1888 به قصد یافتن گروهی هنری به شهر " آرل " نقل مکان کرد . دوستش ، پال گوگن ، که نقاشی فرانسوی بود ، نیز در اکتبر همان سال به او پیوست . ونگوگ به او چندین نقاشی گل آفتابگردان هدیه داد اما همکاری آنها فقط دوماه طول کشید .
وضعیت روانی ونگوگ چیزی بین افسردگی و سلامت عقل بود . بعضی وقتها او منجر به رفتارهای پرخاشگرانه می شد . در دسامبر 1888 او با تیغ به پال گوگن حمله کرد اما جلوی او را گرفتند و در نهایت او قسمتی از گوش خود را برید . پال گوگن یادداشتی به برادر ونگوگ ، تئو نوشت و برای همیشه آنجا را ترک کرد . تئو بلافاصله برای کمک آمد . وین سنت یکسال در بیمارستان روانی بستری بود و برخی از بهترین آثار خود را در آنجا خلق کرد آثاری از قبیل شب پرستاره ، اتاق خواب وین سنت و ...
![]() |
ونگوگ در ماه می 1890 از بیمارستان روانی مرخص شد و به شهر " آورس" فرانسه نقل مکان کرد . وی در آنجا زیر "نظر دکتر گوشه" بود . او به حد کافی بهبودی پیدا کرده بود که برای انجام فعالیتهای فشرده به او انرژی بدهد . او در آورس و در مدت 9 ماه ، نود اثر ممتاز و عالی کشید که از جمله می توان به پرتره دکتر گوشه اشاره کرد که در سال 1990 میلادی به قیمت 5/82 میلیون دلار فروخته شد . ونگوگ در 27 جولای 1890 به گندم زار رفت و گلوله ای به سینه خود شلیک کرد . دو روز بعد در حالیکه برادرش تئو کنارش بود از دنیا رفت و در گورستان شهر آورس به خاک سپرده شد .
با اینکه ونگوگ امروزه هنرمندی مشهور در تمام دنیاست اما در زمان حیاتش آنچنان شناخته شده نبود و فقط یکی از تابلو های خود را با نام " تاکستان قرمزآرل" فروخت . او بیشتر عمر خود را در فقر سپری کرد و اغلب به جای اینکه پول خود را خرج خورد و خوراک خود کند، خرج تهیه اسباب مورد نیاز برای هنر ، می کرد . او بین مردم مظهر هنرمندی آرمان گرا و رنج کشیده است . برخی می گویند خودکشی ونگوگ به علت عدم شناخت او از استعدادش بوده. در شش ماه آخر عمرش از او تکریم و تمجید به عمل آمد که باعث ناراحتی و آشفتگی او شد .
او در سال های اولیه کار هنری اش از رنگ های تیره استفاده کرد . رویارویی او با سبک امپرسیونیسم در پاریس باعث تسریع رشد هنری اش شد . عدم پیروی از اصول متداول در نقاشی ، خلاقیت او را به افق جدیدی سوق داد . با وجودیکه ونگوگ در زمره نقاشان پست امپرسیونیسم قرار گرفته ، اما پیشگام سبک اکسپرسیونیسم است . اکسپرسیونیسم در هنر قرن بیستم تأثیر داشت . ونگوگ بر جنبش هنری و آثار بسیاری از هنرمندان تاثیر گذاشت که از جمله می توان به هانری ماتیس و نقاش فرانسوی سبک فاویسم، ارنست لودویک و اکسپرسیونیستهای آلمانی و فرانسیس بیکن و هنرمندان دیگر اشاره کرد .
( رنگین کمان)