دلم گرفته.. دلم گرفته... دلم گرفته..
اگه یه روز فهمیدین که من راه آوارگی رو در پیش گرفتم اصلا تعجب نکنید چون که من امروز تمام قفسه های کتابارو برای پیدا کردن کتاب
( زبور داود ) گشتم ولی پیدا نشد.آخرین کتابی بود که نازنین همیشگی من. -پدرم- آن را خواندند. امیدوارم که توی یکی از کارتن های
کتاب باز نشده باشد. می دونم موقع اسباب کشی گذاشتمش توی یک کارتن کتاب. خدایا.. کمکم کن پیداش کنم..(اشکهایم روان است)
( دلم برات تنگ شده زیاد ..)اگه پیدا نشد آنقدر گریه می کنم تا زود تمام بشوم...(امیدوارم ..)
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود...