فایدیم

حرف

فایدیم

حرف

نقش رستم

نقش رستم
«تخت جمشید» پس از آن‌که در سال 330 پ. م. به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد، هرگز بازسازی نشد و مورد استفاده قرار نگرفت. فرمانروایی مقدونی- یونانی‌ها در ایران به طور کامل نزدیک به 80 سال و بر بخش هایی از ایران 170 سال به درازا کشید و پس از آن دو سلسله‌ی بومی ایرانی به پادشاهی رسیدند. اول «اشکانیان» و سپس «ساسانیان», هر کدام نزدیک به چهارصد سال حکومت کردند. «هلنیسم» (Hellinism) یا رسم و راه یونانی از همان نخست برافتاد. هر دو سلسله وارد جنگ‌های پی‌ در پی با امپراتوری «روم» شدند.
«ساسانیان» سعی داشتند خاطره‌ی «هخامنشی» را زنده نگه‌ دارند. از این‌رو برای بزرگداشت پیروزی‌ها و رخدادهای مهم تاریخی خود از محل آرامگاه‌های چهار پادشاه «هخامنشی» در نزدیکی «تخت جمشید» استفاده کردند. این مکان به «نقش رستم» شهرت یافته است که جایگاه مشترک آثار شگفت‌آور باستانی دو سلسله‌ی «هخامنشی» و «ساسانی» است. «نقش» در زبان فارسی در این‌جا به مفهوم کنده‌کاری روی سنگ است و «رستم» همان پهلوان اسطوره ای  ایرانی است.
از هزاران سال پیش، جنوب‌غربی سرزمین ایران زادگاه تمدن‌های بی‌شماری بوده است و پس از این‌که «هخامنشی»ها و «اشکانیان» و «ساسانیان» آمدند و رفتند، بخش استان فارس امروزی پایگاه تمدن‌های اسلامی شد.

آرامگاه‌های هخامنشی

آن سوی یک دشت سه – چهار کیلومتری در شمال کوه مهر (رحمت)، دنباله‌ی غربی حسین‌کوه از دور نمایان است. اندکی نزدیک‌تر، نقش چند صلیب بزرگ بر دیواره‌ی عمودی حسین‌کوه پدیدار می‌شود و سرانجام از بالای تپه‌ای در جلوه کوه، «نقش رستم» به طور کامل دیده می‌شود.
سینه‌ی جنوبی حسین‌کوه در این‌جا به‌طور طبیعی به‌صورت پرده‌ی بزرگ نمایشی به بلندی 70 متر و پهنای 200 متر درآمده است. سمت راست این دیواره با زاویه‌ای پرده‌ی نمایش دیگری به پهنای 30 متر قرار دارد. دو سلسله‌ی «هخامنشی» و «ساسانیان» به خوبی متوجه نمای خاص این تکه کوه شده به نحو شایسته‌ای از آن استفاده کرده‌اند.
هر یک از سه نقش بزرگ صلیب ­ شکل روبه‌رو و یک نقش در سمت راست زاویه ای کوه، آرامگاه یکی از شا‌هان «هخامنشی» است. کمی پایین از سطح سه آرامگاه روبه‌رو, شاهان «ساسانی» نقش‌های برجسته‌ای از خود باقی گذاشته‌اند.
در سمت چپ و اندکی جلوتر از دیواره‌ی کوه، برج سنگی مربع شکلی نمایان است که گویی نیمی از آن در خاک فرورفته است. این «کعبه زرتشت» خوانده شده و از آثار مسلم «هخامنشی» است. در آخر سینه کوه که دیده نمی‌شود یکی دو نقش دیگر «ساسانی» وجود دارد.
کف زمین این‌جا در جلو دیواره‌ی کوه 10 متر بالاتر از کف واقعی آن در زمان گذشته است. بر اثر جمع شدن خاک و خاشاک و سنگ سطح این مکان بالا آمده است. کف حقیقی زمین پایه‌ی «کعبه زرتشت» است.
آرامگاه «کوروش بزرگ» ساختمان کاملاً مشخص و جداافتاده‌ای در جلگه‌ی «پاسارگاد» در چهل کیلومتری «تخت جمشید» است. جایگزین کردن آرامگاه شاه در سینه‌ی کوه، یکی از ابتکارات «داریوش بزرگ» بود. شاه‌های بعدی سلسله‌ی «هخامنشی» به پیروی از او آرامگاه خود را به همان شکل و ابعاد در همان سینه‌ی کوه ساختند.
شایسته اشاره است که در آیین «زرتشت»، خاک مقدس شمرده می‌شد و به خاک سپردن مردگان روا نبود. گذاردن کالبد پادشاهان هخامنشی در سینه‌ی کوه پس از مرگ‌شان بییگمان با آیین «زرتشت» همراه بود. شاید ملکه یا افراد بسیار نزدیک به شاه هم در همان آرامگاه جا داده می‌شدند, زیرا در داخل هر یک از آرامگاه‌ها بیش از یک تابوت سنگی وجود دارد. شاید اشیای گرانمایه یا سلاح شخصی شاه هم در کنار او گذاشته می‌شد که البته چیزی از دستبرد دزدان در امان نمانده است.
آرامگاه هر یک از شاهان هخامنشی در نقش رستم شناسایی شده است. از سمت راست به چپ به این ترتیب است.
آرامگاه تکی در دیواره‌ی راست زاویه از آن «خشایارشا» (456 – 468 پ. م.) است. نقش‌های برجسته‌‌ی این آرامگاه از لحاظ هنر سنگتراشی از ظرافت خاصی برخوردار است، زیرا در زمان این شاه هنر «هخامنشی» به اوج تکامل خود رسیده بود.
اولین آرامگاه بر دیوار روبه‌رویی کوه متعلق به «داریوش بزرگ» است (486- 522پ. م.) آرامگاه بعدی در سمت چپ آن متعلق به "اردشیر یکم" (424-465 پ.م)  است که پس از «خشایارشا» بر تخت نشست. سومین یا آخرین آرامگاه در سمت چپ بر دیوار روبه‌رو هم متعلق به «داریوش دوم» (404- 423 پ. م.) است.
پس از «داریوش دوم» دیگر در «نقش رستم» جا نبود، به ناچار دو شاه بعدی، «اردشیر دوم» (359 – 404 پ. م.) و «اردشیر سوم» (338 – 358 پ. م.), آرامگاه‌های خود را در دامنه‌ی کوه مهر مشرف به سکوی «تخت جمشید» ساختند.
«داریوش سوم» آخرین پادشاه هخامنشی (336 – 330 پ. م.) به دست یکی از سردارانش به نام بسوس (
Bessus) در نزدیکی دریای مازندران از پای درآمد.
پلوتارک (
Plutarch) می‌نویسد که یکی از سربازان اسکندر، به هنگام مرگ شاه فرارسید. «داریوش» از او آب خواست. پس از نوشیدن آب و پیش از جان سپردن «داریوش» اظهار تأسف می‌کند که در موقعیتی نیست که بتواند به نحوی شایسته از آن مرد تشکر کند. ساختمان آرامگاه هر شاه در دوران شاهی او شروع می‌شد. «داریوش سوم» نگون‌بخت فرصت نیافت ساختمان آرامگاه خود را تمام کند. آرامگاه او امروز در گوشه‌ی جنوبی و کمی دورتر از سکوی «تخت جمشید» به همان حالت نیمه تمام باقی مانده است.
به این ترتیب به‌جز آرامگاه کمبوجیه «کامبیز» جانشین «کورش بزرگ» که سرنوشت جنازه اش پس از بازگشت از مصر معلوم نشد، آرامگاه یکایک پادشاهان «هخامنشی» شناسایی شده است.
نمای جلویی هر یک از آرامگاه‌ها، چه در «نقش رستم» و چه در «تخت جمشید», سه بخش افقی دارد: بخش بالایی به نمایش یک صحنه از مراسم دینی و درباری اختصاص یافته است. بخش مستطیل شکل میانی که حالت صلیب بزرگی به تمامی نما داده است، ورودی آرامگاه است. بخش پایینی صاف و خالی از نقش است.
در بخش بالایی، نقش شاه دیده می ‌شود که در لباس «پارسی» در سمت چپ صحنه روی یک سکوی سه پله‌ای ایستاده است و به شعله‌های آتشی میینگرد که از یک آتشدان زبانه می‌کشد. در دست چپ کمان گرفته و دست راستش را با کف باز به سوی آتش بلند کرده است. در گوشه‌ی بالای سمت راست صحنه نشان گردی است با خط منحنی که شاید مظهر خورشید و هلال ماه باشد. در بالای همان نقش انسان بال‌دار («فر ‎ْشاهی» بنابر نظریه‌ی استاد شهبازی) دیده می‌شود که حلقه‌ای در یک دست گرفته و دست دیگر را به نشان تبرک بلند کرده است. شماری از افسران «پارسی» و «مادی» یا بزرگ زادگان ایرانی در کنار ایستاده‌اند.
هم شاه و هم آتشدان جلو او روی تخت شاهی به شکل یک کرسی قرار دارند که 28 نماینده‌ی کشورهای تابعه به عنوان «تخت­رانان» آن را روی دست‌های خود بلند کرده‌اند.
 در آرامگاه «داریوش بزرگ» کتیبه‌ای پشت نقش شاه و هم‌چنین میان دو نیمه ی ستون مرکزی دیده می‌شود که در آن از یکایک «تخت‌رانان» نام برده شده است که کمک شایانی به شناسایی دقیق این افراد کرده است. در همین کتیبه «داریوش بزرگ» خود را معرفی کرده و سپس می‌گوید:
«... آن‌که دوست من بوده است، او را ثروتمندانه پاداش داده‌ام. به خواست اهورامزدا، این‌ها هستند کشورهایی که من تسخیر کردم، بیرون از کشور پارس. بر آن‌ها حکومت کردم، آن‌ها هدیه آوردند و آنچه من دستور دادم انجام گرفت. قانون من محکم بود. اگر تو فکر کنی [بپرسی] کشورهایی که داریوش شاه داشت کدامند بنگر به آنان که تخت مرا بلند کرده‌اند و آنها را خواهی شناخت... آن‌گاه خواهی دانست که نیزه‌ی مرد پارسی دور رفته است، آن‌گاه خواهی دانست که مرد پارسی دور از ایران نبرد کرده است».
ضمناً با کمی دقت می‌توان دید که پایه‌های کرسی شاه چندانگشتی از زمین بلند شده است، یعنی به حرکت درآمده است. چون «تخت‌رانان» زیر کرسی دید کافی نداشتند، فرد دیگری باید یکی از پایه‌های کرسی را از بیرون می‌گرفت، در حالی که فرد دیگری پایه‌ی دیگر کرسی را گرفته آن را می‌کشید. این فرد دومی در سمت راست کرسی قرار گرفته، اما دست‌هایش را به‌طور غیرطبیعی به سمت عقب برده است.
بخش مربع شکل میانی نمای آرامگاه, که باز هم برای تمام آرامگاه‌ها یکسان است، بنای جلویی یک ایوان کاخ هخامنشی را نشان می دهد. این ایوان چهار نیمه ستون با سرستون‌های گاو دو سره دارد که تیر چوبی زیر سقف را بر دوش خود نگه‌داشته اند. لبه‌ی سقف با دندانه مزین شده است. درگاهی میان دو ستون وسطی که به داخل آرامگاه راه دارد به چهار تکه‌ی افقی تقسیم شده است. سه تکه‌ی بالایی, کاملاَ سنگی بوده، تکه‌ی پایینی به عرض 5/1 متر از دو لنگه‌ی در تشکیل شده که بر پاشنه‌ی در می‌گشتند. بی‌شک هدف این بود که پس از دفن شاه آرامگاه برای ابد مهمور بماند, اما با گذشت زمان و شاید اندکی پس از انقراض شاهنشاهی هخامنشی آرامگاه‌ها یکی پس از دیگری شکافته شد و هرچه از اشیای گرانبها در آن بود به تاراج رفت.
داخل آرامگاه‌ها، برحسب شکار تابوت‌هایی که در آن هست، قدری فرق می‌کند. به‌طور کلی دو یا سه دهلیز با سقف مقعر به پهنای دو متر و ارتفاع چهار متر و طول پنج تا هشت متر کنار هم قرار گرفته‌اند. در هر دهلیز یک تابوت توخالی از دو قطعه سنگ قرار دارد. یکی برای جسد بود و دیگری درپوشی با سطح محدب که روی آن گذاشته شده بود. برای تراوش آب کنار کف دهلیزها هم راه‌آب باریکی کنده شده بود.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد