فایدیم

حرف

فایدیم

حرف

آنانکه شمع آرزو در بزم عشق افروختند

آنانکه شمع آرزو در بزم عشق افروختند از تلخی جان کندنم، از عاشقی واسوختند
دی مفتیان شهر را تعلیم کردم مسله و امروز اهل میکده، رندی ز من آموختند
چون رشته‌ی ایمان من، بگسسته دیدند اهل کفر یک رشته از زنار خود، بر خرقه‌ی من دوختند
یارب! چه فرخ طالعند، آنانکه در بازار عشق دردی خریدند و غم دنیای دون بفروختند
در گوش اهل مدرسه، یارب! بهائی شب چه گفت؟ کامروز، آن بیچارگان اوراق خود را سوختند

 

(شیخ بهایی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد