در 138 کیلومتری شهر شیراز ، در جاده آسفالته شیراز به آباده ، کمی دورتر از جاده امروزی ، ( حدود 3 کیلومتر) به بقایای شهری می رسیم که روزگاری پایتخت بزرگترین و بی نظیرترین پادشاهی جهان بوده است. این پایتخت در دشتی به نام مرغاب واقع است که مساحت تقریبی این دشت تقریباً 15×20 کیلومتر است. رودی به نام پلور که البته در عهد باستان به آن مِدوس می گفتند در آن جریان دارد و در کل این دشت 1200 متر از سطح دریاهای آزاد ارتفاع دارد.. |
معنای پاسارگاد چیست؟
در مورد این واژه هنوز نظری قطعی داده نشده است ، اما هرودوت در کتاب خود ادعا می کند که پاسارگادی مهمترین قوم پارسیان بوده اند و ریشه هخامنشیان از آنهاست . پاسارگاد در برخی از نوشتارهای قدیمی پارسه گَدَ نیز گفته شده است. اما در کل معناهایی که برای آن مطرح شده است شامل: زیستگاه پارسیان ، تختگاه پارسه ، محل استقرار پارسیان و دژ پارسیان می باشد.
در این دشت که در سینه خود هویت ایرانیان را نگه داشته و مانند بغضی در گلو هر لحظه منتظر حکایت تاریخ آن دوره است ، نشانه های زیادی از تمدن ایرانیان وجود دارد که البته مربوط به دوره های گوناگونی است.
این دوره ها را در کل می توان به سه دوره متمایز تقسیم نمود:
1- آثار پیش ار تاریخ و قبل از هخامنشیان: در ایوانسنگی مسقفی ( البته امروز اثری از سقف در آن نیست) در شما آرامگاه کوروش به نام تُل تخت ( تخت سلیمان) تکه سفالهای نقش داری و قسمتی از یک مجسمه مربوط به دوران عیلامی کشف شده است.
2- دوره هخامنشی: شاید بدون هیچگونه شک و تردید بایستی گفت که با شکوه ترین آثاری که در حال حاضر در دشت پاسارگاد ایران می باشد ، مربوط به این دوره می باشد. آثاری مانند: کاخ پذیرایی کوروش بزرگ – کاخ شرقی با نقش برجسته انسان بالدار – کاخ اختصاصی کوروش بزرگ – تَل تخت – اولین چهار باغ ایرانی – آب نماهای کاخ شاهی – ویرانه برج سنگی – بنای معروف به زندان – دژ پاسارگاد – آتشکده پاسارگاد – حوضچه های سنگی و در نهایت آرامگاه کوروش بزرگ.
3- آثار بعد از اسلام: مسجد اتابکان که توسط اتابک زنگی در رمضان سال 621 ه . ق ساخته شده است . کتیبه و محراب و قبله نمایی که بر روی قبر کوروش کنده شده مربوط به این دوران است. علاوه بر این اتابک زنگی در صدمتری شمال آرامگاه کوروشبنایی اسلامی بنا کرده که البته امروز هیچ اثری از آن نیست و ویرانه ای بیش از آن نمانده است و از روی آن می توان به عظمت معماری دوران کوروش بزرگ پی برد که بنای آن هنوز پا بر جاست اما سایر آثار بعد از آن یا کاملاً مفقود شده اند و یا بکلی ویران گردیده اند. در سال 1328 خورشیدی ، قطعه سنگی از یک کتیبه که روی آن جمله ( السلطان المطاع ابوالفارس) به خط ثلث زیبا حکاکی شده است از زیر خاک یافت شد و از آنجا که لقب ابوافارس مربوط به شاه شجاع مظفری (759 تا 776 ه. ق) بوده و چند سکه از او نیز در همان محل یافت گردیده می توان گمان برد که
این پادشاه نیز در این منطقه بناهایی را ایجاد کرده بوده است که امروز از آنها هیچ بر جای نمانده است.
![]() |
![]() |
![]() |
|
آرامگاه کوروش بزرگ به همراه ستونها و درگاه مسجد اتابکان (آثار دوره اسلامی) |
قبله نما در گوشه غربی آرامگاه کوروش بزرگ- واژه قبله در گوشه سمت چپ دیده می شود. |
نقش برجسته انسان بالدار - اعتقاد بر این است که این تصویر ، ذوالقرنین یا همان کوروش بزرگ است. |
آرامگاه کوروش بزرگ در سال 1840 میلادی کار دو هنرمند فرانسوی-فلاندن و کست. |
کمی که می گذرد و شما پس از مشاهده تمدن نیاکانتان به خودتان باز می گردید و می خواهید جای آنها بیاندیشید ، و کشف نمایید که آنها چگونه این بناها را ایجاد کرده اند ، قبل از هر چیز توجه تان به مقبره با شکوه کوروش بزرگ جلب می شود. مدل سازه این مقبره با تمامی مقبره های سرزمین ما فرق دارد و به آن یگانگی خاصی می دهد. هر چند شاید برای ما فرق کند اما جالب آنکه مقبره ای دیگر شبیه به آن در سرزمین ما موجود است که بعد از آن ساخته شده است و شاید بد نباشد در اینجا به آن نیز اشاره ای کنیم که مانند بسیاری از اثرهای با شکوه سرزمینمان در حال نابودی است و آن مقبره ای در کازرون ( سر مشهد) می باشد که به گور دختر ( آرامگاه منسوب به چیش پش – دوره هخامنشی) مشهور است.
آرامگاه کوروش بزرگ در طول این قرن ها با اُبهت ایستاده است ولی باستان شناسان هنوز نتوانسته اند بطور یقین بگویند که این بنا توسط کدام قوم سرزمین کوروش بنا شده است و هر کدام گمانه هایی زده اند،برخی آنرا طرحی از آن مردمان میانرودان بخصوص شبیه زیگورات می دانند،برخی دیگر آنرا طرحی مشترک و آمیخته از میان رودان و سایر اقوام می دانند ، گروهی آنرا از آن قومهای لودیه و ایونیه خطاب کرده اند و برخی باستانشناسان می گویند این بنا از بناهای سنتی خود ایرانیان است و نظریه دهندگان آخر ادعا کرده اند سازه یونانی و یا ساخته شده اقوام آناتولی غربی است.
اگر کمی به شواهد و آثار بر جای مانده بر روی بنا دقت نماییم می توانیم تا حدودی تشخیص دهیم که بنای فوق ساخته و پرداخته کدام یک از مردمان سرزمین کوروش بزرگ است.
از آنجا که معماران ، ایونیه و لیدیه ای دز ساخت بنا از ابزاری خاص استفاده کرده اند و در مقبره کوروش نیز این آثار یافت گردیده می توان حدس زد که این بنا توسط ایشان و به دستور کوروش بزرگ در زمان زنده بودن خود او ساخته اند :
1- به کار گیری سنگهای تراش خورده که با اتصال های دم گیری شده اند.
2- اندازه داخلی اتاق با اندازه های ایونی مطابقت دارد.
3- نحوه برجستگی ها و فرو رفتگی ها در حاشیه درگاه و سقف شیب دارد.
4-استفاده از بست های آهنی و سربی ، دُم چلچله ای.
5- اندازه های خارجی کل سازه .البته بیان گردیده که غیر از مهندسان و معماران ، مُغ ها نیز در ساخت آن مؤثر بوده اند و آنها توصیه کرده اند مقبره رو به شرق ساخته شود.
در مورد تاریخ ساخت قبر نیز گمانه ها مختلف است اما می توان تخمین زد که مقبره در 530 یا 540 پیش از میلاد بنا گردیده است.
|
تصویر دم چلچله ای از آرامگاه کوروش بزرگ که می تواند گواه و تأییدی باشد بر معماران لیدی و ایونیه آرامگاه کوروش بزرگ - جنس فلزات از سرب و آهن می باشد- اما بر خی از این دم چلچله های آرامگاه به سرقت رفته است اما جای خالی آنها هنوز باقی است. |
بیگمان، به باور بیشینهی ایرانیان فرهیخته و |
به هر حال آن چه درباره ی کورش برای محقق جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوق العاده در وجود وی با چنان انسانیت و مروتی درآمیخته بود که در تاریخ سلالههای پادشاهان شرقی پدیدهای به کلی تازه به شمار میآمد. کورش برخلاف فاتحانی چون اسکندر و ناپلئون، هر بار که حریفی را از پای در میافکند، مثل یک شهسوار جوانمرد دستاش را دراز میکرد و حریف افتاده را از خاک بر میگرفت. رفتار او با آستیاگ، کرزوس و نبونید نمونههایی است که سیاست تسامح او را مبتنی بر مبانی اخلاقی و انسانی نشان میدهد. تسامح دینی او بدون شک عاقلانهترین سیاستی بود که در چنان دنیایی به وی اجازه می داد بزرگترین امپراتوری دیرپای دنیای باستان را چنان اداره کند که در آن کهنه و نو با هم آشتی داشته باشند، متمدن و نیمه وحشی در کنار هم بیاسایند و جنگ و طغیان به حداقل امکان تقلیل یابد. درست است که این تسامح در نزد وی گهگاه فقط یک نوع ابزار تبلیغاتی بود، اما همین نکته که فرمانروایی مقتدر و فاتح از اندیشهی تسامح، اصلی سیاسی بسازد و آن را در حد فکر همزیستی مسالمتآمیز بین ملل مطرح کند، و گر چند از آن همچون وسیلهای برای تحکیم قدرت خویش استفاده نماید، باز از یک خودآگاهی اخلاقی حاکی است(زرینکوب، ص1-130). چنین است که منش و شخصیت والا و انسانی کوروش، در عصری که ویرانگری و خونریزی روال عادی شاهان خاورمیانه بود، ما را بر آن میدارد که وی را یکی از برجستهترین مردان تاریخ ایران، بلکه جهان بدانیم. |
|
اگر تا پیش از این، آشوربانیپال (پادشاه آشور) افتخار میکرد که هنگام فروگرفتن ایلام آن سرزمین را به «برهوت» تبدیل کرده، بر خاک آن نمک و بتهی خار پاشیده، مردمان آن را به بردگی کشیده و پیکرهی خدایاناش را تاراج کرده است (هینتس، 1376، ص 186)؛ و یا سناخریب (پادشاه آشور) در هنگام چیرگی بر بابل اذعان میدارد که: "شهر و معابد را از پی تا بام در هم کوبیدم، ویران کردم و با آتش سوزاندم؛ دیوار، بارو و حصار نمازخانههای خدایان، هرمهای آجری و گلی را در هم کوبیدم» "ایسرائل، ص25"؛ کوروش در زمان فتح بابل افتخار میکند که با "صلح" وارد بابل شده، ویرانیهایاش را "آباد" کرده، فقر شهر را "بهبود" بخشیده، "مانع از ویرانی" خانهها شده و پیکرههای تاراج شدهی خدایان را به میهن خود بازگردانده است)ایسرائل، ص 218(. آیا این شیوهی درخشان و بیسابقهی کوروش در رفتار با اقوام مغلوب که الگوی سیاسی - اخلاقی جدیدی را برای فرمانروایان و دودمانهای پس از خود برجای گذارد، نمودار سیاست و منش مردمدارانه و مداراجویانهی وی ، و نشانهی تحولی نو و مثبت در تاریخ و تمدن خاورمیانه نیست؟ |