متاسفم همکلاسی عزیز- تویی که از همه با حجاب تر بودی
حتی در کلاس هم چادرت سرت بود.
تو ، تویی که توی دانشگاه من را به بی حجابی متهم می کردی
و حتی ادعا داشتی که حرف مردم برایت مهم است و
می گفتی دوست نداری کسی تو را بدون چادر ببیند.
تو ، تویی که عقایدت را می خواستی به زور به من تحمیل کنی
تویی که بخاطر چند تار مو روی اعصابم راه رفتی
بخاطر اینکه من مثل تو دنبال.....نمی گردم
بخاطر اینکه من برای خودم زندگی می کنم نه برای مردم.
تو ، تویی که با یک جمله ات من را به یک ...... فروختی.
در آن لحظه آرزو داشتم که ای کاش پدرم بود و نجاتم می داد
حالا من از این متعجبم که تو چطور می خواهی به .....
چه بر سر آن اعتقادات محکم آمد؟
آیا نسیمی مست و هوسناک آنها را متزلزل کرد؟
آیا چادرت را باد برد؟
تو با آن حرفهایت ......... همکلاسی عزیز ، جمله بالا( محافظه کاری فرایند ح ر ا م ز ا د ه گ ر ی است. ) من را به یاد تو می اندازد.
برای کلاس شناخت اقوام ایرانی -من تحقیق در مورد قوم کرد رو انتخاب کردم-وقتی که تحقیقم تقریبا تموم شده بود-با زحمت تونستم که
با یک کرد ایرانی صحبت کنم. در مورد زبان کردی-
من یکی از منابع تحقیقم رو یک کتاب ترجمه شده که نویسنده آن یک محقق بود انتخاب کرده بودم..هر چی بیشتر می خوندم متوجه
شدم که چقدر مترجم گرامی در متن اصلی دست برده -حتی در پاورقی ها هم تندروی کرده- به طوری که من صدایش را می شنیدم-
بعد از مدتی -یه جایی اتفاقی در مورد این مترجم خوندم...
از اون موقع تصمیم گرفتم که تا جایی که میشه اول در مورد مترجم ها تحقیق کنم بعد ترجمه های اونارو بخونم....
به مادرم گفتم: دیگر تمام شد....(فروغ فرخ زاد)