فایدیم

حرف

فایدیم

حرف

عشق

یکدیگر را دوست بدارید ، اما از عشق زنجیر مسازید
بگذارید عشق همچون دریایی مواج میان ساحلهای جانتان در تموج و اهتزاز باشد
جامهای یکدیگر را پر کنید اما از یک جام منوشید
از نان خود به یکدیگر هدیه دهید اما هر دو از یک قرص نان تناول مکنید
با شادمانی باهم برقصید و آواز بخوانید اما بگذارید هر یک برای خود تنها باشید
همچون سیمهای عود که هر یک در مقام خود تنها است ، اما همه با هم به یک آهنگ مترنمند
دلهایتان را بهم بسپارید اما به اسارت یکدیگر ندهید
زیرا تنها دست زندگی است که می تواند دلهای شما را در خود نگاه دارد
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک : از آنکه ستون های معبد به جدایی بار بهتر کشند و بلوط و سرو در سایه هم به کمال رویش نرسند

جبران خلیل جبران

دیگری...

این روزها خوشحالم... چون دیگری و البته بعضی از دیگران به آرزویشان رسیده اند و همچنان چشیدن طعم لذت و خوشی برایشان ادامه

دارد... و من آزاد و رها شدم.. مثل یک پرنده...می فهمیم و می دانیم... دیگری با تو... دیگری با تو... دیگران با تو...دیگران با تو...

و من در حال پروازم .. در رهایی از دیگری..از دیگری و تو.....

                                                     

                                                        ...برو با دیگری 

 

 

هر کس آنچه را دوست دارد می کشد

مرگ با زبان خاردارش تن او را می لیسید .
او زنی را که به جان دوست داشته کشته است وازاین رو سزاوار مرگ است .
بگذار این نکته نغز آویزه ی گوشت باشد که :
« هر کس آنچه را دوست می دارد می کشد !...»
گروهی با نگاه ، پاره ای باچرب زبانی ، فرومایگانی با بوسه ، دریادلان با عقب گردی که نشان استغناست .
گروهی عشق خویش را در تابستان جوانی می کشند و برخی درهنگامه ی پیری ...
زمانی که خزان در می زند، گروهی گلوگاه سپید دلدار را با پنجه های پولادین می فشارند !
و برخی با دست هائی که از آنها زر می ریزد ...
و آنان که مهربان تر و دلرحم ترند ، دشنه به کار می برند زیرا که دشنه سرمای مرگ را زودتر بر تن می نشاند .
برخی زمانی کوتاه دوست می دارند و پاره ای زمانی  دیر پا ...
گروهی عشق را می فروشند و گروهی می خرند ...
اما هر کس آنچه را دوست دارد می کشد و با آنچه که    از آن نفرت دارد ، کنار می آید !...
 
اسکار وایلد