عشق مرا تنها رها کرد
و روزها همه یکسانند.
خوردن باید مرا و خواب را.
و آنشب که می توانست اینجا باشد.
اما- آه- بیدار خوابیدن
و شنیدن ساعات آهسته که ضربه می زند.
میشود آیا که روز باشد ، دوباره !و شفق نزدیک!
.
عشق مرا تنها رها کردو
من نمیدانم چه باید کرد.
این و آن و یا آنچه خواستن است
برایم همه یکسان است.
و همه ی آنچه را آغاز کرده ام ، می گذارم
قبل از پایان یافتنم.
تا آنجا که من می بینم، همه چیز مصرفی ناچیز دارد.
عشق مرا تنها رها کرد و
همسایه ها در می زنند و قرض می کنند
و زندگی همچنان ، چون
زوزه های موشی ادامه دارد
و فر-دا و فر-دا و فر-دا.
تنها این خیابان کوچک است و
این خانه ی کوچک
Edna Millay 1892-1950
http://www.nordient.se/persisk_litteratur/ در این سایت اشعار شاعران ایرانی که به زبان سوئدی - توسط یک ایرانی (آقای نامدار ناصر ) ترجمه شده را
می توانید ببینید..و می توانید به دوستان سوئدی تان هم معرفی کنید..
رقص کن در عشق جانم ای حریف مهربان
مطربا دف را بکوب و نیست بختت غیر از این
در مواردی که در موسیقی؛ حال و هوای عرفانی مد نظر باشد، همراهی دف با سه تار و نی و تنبور بسیار دلنشین است و برای اینکه همنوازی و همخوانی جلوه و شکوه بیشتری دف رکن اساسی این ارتباط را پیدا میکند. به همین خاطر دف به عنوان مهمترین ساز عرفانی همچون تنبور در خانقاه ها جنبه تقدس دارد.
" حرکات وجود آدمی دو سبب دارد؛ یا از داخل بود یا از خارج.
اگر از داخل بود آنرا جذبه گویند و اگر از خارج بود آنرا دف گویند.
دایرۀ دف اشارت است به دایرۀ اکوان
پوستی که بر دف مرکب است اشارت است به وجود مطلق
ضربتی که بر دف وارد میشود اشارت است به ورود واردات الهی که از باطن بطون بر وجود مطلق وارد میشود... "