-
سیمای قلب من-shape of my heart
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 13:49
با تفکر عجیبی بازی می کند جوری که هیچ کس یه او شک نمی کند برای پول یا چیز دیگری بازی نمی کند برای احترام و شهرت بازی نمی کند فقط می خواهد به پاسخ درست برسد هندسه مقدس شانس قانون مخفی احتمالات شماره هایی که چون برگ به حرکت در می آیند می دانم که the spades(خال های پیک) چون شمشیرهای سرباز است می دانم که clubs (خالهای...
-
موسیقی در دوران ساسانیان
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 13:42
دوره حکومت ساسانیان بالغ بر چهارصد سال بطول انجامید و این عصر را در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشانترین دوره موسیقی نام نهاده اند. در این دوره قدرت متمرکز به جای قدرتهای پراکنده در ایران حاکمیت یافت و با تمرکز قدرت و جذب تدریجی ارباب هنر به دربار، زمینه رشد، پیشرفت و پرورش هنرمندان، بویژه موسیقیدانان فراهم...
-
موسیقی در دوران هخامنشی
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 13:40
موسیقی مذهبی بر اساس نوشته های هرودوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون همراهی ساز با نای سرودهای مذهبی می خواندند و از این نظر، نه مثل سرود خوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها صرفآ موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی. مشاهده می کنید که پرهیز از استفاده از ساز و آلات در موسیقی مذهبی از...
-
زبانشناسی ترانههای فارسی مقاله ای از رضا مهرعلیان
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 13:28
فرق اساسی میان زبان ِشعر و زبان ِنظم در این است که شعر بر درونهی زبان استوار است و جوهرش، گریز از زبان هنجار(خودکار) است در حالی که نظم وابسته به صورت زبان است. شکل نوشتاری زبان هنجار را میتوان نثر در نظر گرفت؛ این نثر از طریق هنجارگریزی(قاعدهکاهی) به شعر مبدل میشود و با قاعدهافزایی به نظم تبدیل میگردد. از آنچه...
-
چند نکته از کتاب چهار اثر نوشتهً فلورانس اسکاول شین
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 13:22
آنچه در ملکوت مقدر نشده باشد، در هیچ کجا رخ نخواهد داد. ایمانی که دل و جراًت نیاورد ایمان نیست. هیچگاه زیر پایت را نگاه نکن، در غیر اینصورت نمی جهی! پیش از سحر تاریک است . اما تا کنون نشده که آفتاب طلوع نکند، پس به سحر اعتماد کنید. خودخواهی، راهها را مسدود و خیر و خوشی را دور می کند. حال آنکه هر اندیشهً مهرآمیزعاری از...
-
نود و نه در صد مترجمان ایرانی با دستور زبان فارسی بیگانه اند
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 13:19
کیومرث پارسا - مترجم ، گفت : بالاترین آسیب ترجمه کشور ما از جانب مترجمانی است که با ادبیات و دستور زبان مادری آشنایی کافی ندارند و به صرف دانستن یک زبان دوم دست به قلم می برند . کیومرث پارسا - مترجم ، در گفتگو با خبرنگار کتاب مهر ، ضمن بیان این مطلب ، تصریح کرد : برخلاف اعتقاد بسیاری که ترجمه را تنها به زبان مربوط می...
-
ویرجینیا وولف
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 12:50
ویرجینیا وولف یکی از زنان برجستۀ ادبیات جهان است . رمان نویس و منتقد پر آوازۀ انگلیسی که بیشتر به خاطر نو آوری در ساختار و سبک نگارش شهرت یافت در 1882 در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد، با مراقبتهای پدری فرهیخته و مطالعه در کتابخانۀ وسیع او معلومات لازم را کسب کرد و با فیلسوفان زمان خود آشنا شد . او از کودکی می خواست...
-
Tomorrow Never Dies
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 11:58
Darling i'm killed I'm in a puddle on the floor Waiting for you to return Oh what a thrill Fascination gallore How you tease, how you leave me to burn It's so deadly my dear The power of having you near Until the day Until the world falls away Until you say there'll be no more goodbyes I see it in your eyes Tomorrow...
-
روانشناسی رنگ
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 11:23
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند. اگر در شرایط روشنایی مناسب، چند ثانیه به یک رنگ فام دار خیره شویم و بی درنگ بر سطحی سفید بنگریم، مکمل آن رنگ را خواهیم دید. این پدیده را – که ناشی از واقعیت فیزیکی رنگ عینی...
-
۲۰۰۷
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 10:24
۲۰۰۷=زرد. الان نمی دونم چرا ۲۰۰۷ رو زرد می بینم.... ولی بعد معلوم میشه...
-
Why Go?
پنجشنبه 7 دیماه سال 1385 13:39
Don't go I didn't know you'd be here, and I wasn't meant to come. I'd be sitting watching TV if there was anything decent on, if I'd missed the taxi or found nothing good to wear. But for some uncertain reason, some strange uncertain reason, this is how it all it all began. (Why go?) Why go, (when you could stay...
-
ارشام
پنجشنبه 7 دیماه سال 1385 13:17
ارشام: نام نیای داریوش بزرگ به نوشته کتیبه بیستون.(۲۳۱ پیرنیا)
-
جی.دی. سالینجر
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 14:46
جی. دی. سالینجر در یک منطقه شیک در منهتن نیویورک به دنیا آمد و بزرگ شد. او پسر یک یهودی ثروتمند و همسر ایرلندی-اسکاتلندیاش بود جروم دیوید سالینجر [Jerome David Salinger] اول ژانویه 1919 در یک منطقه آپارتمانی شیک در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی متولد شد. پدر او یک وارد کنندهی پنیر کاشر موفق و مادرش...
-
نازنین من-
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 18:08
۵ دی ماه - همیشه سفر ابدی ات را با رنج تحمل می کنم. و می دانم که همیشه با من هستی ب ا ب ا ی ی........... من با تمام اشکهایم - دلتنگ توام...
-
فرانتس کافکا
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 11:28
دربارهی زندگی «فرانتس کافکا»، نویسندهی یهودی و آلمانیزبان چک، تاکنون نوشتههای زیادی منتشر شدهاند که نویسندگان آنها کوشیدهاند کافکا را آنگونه که بود و زندگی کرد و آثار ادبیاش را پدید آورد بازتاب دهند. اگرچه در این نوشتهها به بحرانهای روانی این نویسنده اشاره شده، اما تاکنون تنها درچند زندگینامه به تحلیل شخصیت...
-
و...
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 11:03
و همان روزها می خواستم بپرسم که... چطور؟ کجا؟و... شاید چون زود محو شد -نتوانستم. و هنوز نمی دانم آنطور که می خواهم.... و دیگر مهم نیست... فراموش می کنم.
-
Maria Maria
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 10:53
Ho Maria Maria She reminds me of a west side story Growing up in Spanish Harlem She's living the life just like a movie star Ho Maria Maria She fell in love in East L.A. To the sounds of the guitar, yeah, yeah Played by Carlos Santana Stop the looting, stop the shooting Pick pocking on the corner See as the rich is...
-
پل استر
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 10:29
پل استر، با نام کامل پل بنجامین استر در تاریخ 3 فوریه 1947در نیووارک از پدر و مادری متعلق به طبقه متوسط به دنیا آمد. او در دانشگاه کلمبیا تحصیل و مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت کرد. استر بعد از پایان تحصیلاتش به فرانسه رفت و چهار سال در این کشور زندگی کرد و سپس به آمریکا بازگشت. استر سپس با...
-
سوم دی
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 10:08
بابا و مامانم.
-
مرداب
شنبه 2 دیماه سال 1385 11:01
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر مونده یک مرداب پیر توی دست خاک اسیر منم اون مرداب پیر از همه دنیا جدام داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام ... آه من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم آرزو داشتم برم تا به دریا برسم شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم ... آه اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر اما...
-
...
شنبه 2 دیماه سال 1385 10:45
ما چه دیر می فهمیم زندگی همان روزهایی ست که زود گذشتن آن را آرزو می کردیم
-
پوست شیر
شنبه 2 دیماه سال 1385 10:13
قلب تو ، قلب پرنده پوستت اما ، پوست شیر زندنون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر اونور جنگل تن سبز پشت دشت سر به دامن اونور روزای تاریک پشت نیم شبای روشن برای باور بودن جایی شاید باشه شاید برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید که سر خستگی هاتو به روی سینه بگیره برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره حرف تنهایی ، قدیمی اما تلخ و...
-
صبح-
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1385 15:02
صبح-روی تمام بلندی های نزدیک خانه مان راه رفتم و گریه کردم...
-
یلدا مبارک
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1385 13:32
راه عشق راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست فرصت شمر طریقه رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست ما را منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست او را با چشم پاک توان دید چون هلال هر...
-
فاصله ایست بین من و آنچه می بینم
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 12:59
فاصله ایست بین من و آنچه می بینم همه جا نشانه ی حظور خداست دیگر نه افیونی تنها سری سرد مواظب باش، مواظب ، مواظب من این جا هستم او آنجاست.........اقیانوسی ست گاه می توانم به او بیندیشم، موفق نیستم اما، فرو می افتم این کتاب عشق است برج داوود است تاج عقلانیت است سکوتی است عظیم پرواز و هوای شبهی مقدس من تشنه ی درخشش...
-
بوی زمین تر
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 12:57
شعر من برگردانده شده به انگلیسی همان بویی را دارد که زمین تر در پاییز پس از ریزش باران رایحه ای را حرکت میداد درتخیلاتم همراه با رویایم در آن صبحدمی که هنوز خواب آلوده می گشودم چشمهایم را در حالیکه روی نیمکت مدرسه نشسته بودم ( کریستینا کانتیلی -ترجمه مهناز بدیهیان)
-
قبل از رفتنم
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 12:54
قبل از رفتن من باز گشتم را تصور میکنم، عکسی از من ،با شلواری سیاه بپا که آنرا در حافظه ی کامپیوترم می گذارم تا به نامه ای وصل شود که به قلب تو فرستاده می شود ( کریستینا کانتیلی -ترجمه مهناز بدیهیان )
-
ترانه
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 11:36
- امروز چه روزی است؟ -ما خود تمامی روزهاییم ای دوست ما خود زنده گی ایم به تمامی ای یار یکدیگر را دوست می داریم و زنده گی می کنیم زنده گی می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و نه می دانیم زنده گی چیست و نه می دانیم روز چیست و نه می دانیم عشق چیست؟ (ژاک پره ور- ترجمه احمد شاملو)
-
شعری از اوسیپ ماندلشتام
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 17:23
تو ومن چند لحظه ای در آشپزخانه می نشینیم بوی مطبوع سیب زمینی سرخ کرده چاقوی تیز، قرص بزرگ و چاق نان که بخار کنان از اجاق بیرون می آید و نخی که به دسته زنبیل می بندیم پیش از دمیدن صبح تا به ایستگاهی برویم که حتی یک نفر هم به بدرقه ما نیامده..
-
لورکا
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 17:15
چرا که نه انسانم نه شاعر نه یک برگ تپشی مجروحم که چیزهای آن سو را سوراخ می کند صدای کهنه و قدیمی من هرگز بر عصاره های فشرده و تلخ آگاه نبود.. (فدریکو گارسیا لورکا)